وبلاگ

ان‌ال‌پی چگونه کار می‌کند؟ (مصاحبه با تری الستون)

ان‌ال‌پی چگونه کار می‌کند؟

ان ال پی چگونه کار میکند

جنبه هنری ان‌ال‌پی در حال فزونی است. حتی اگر ساختار مربوط به ان‌ال‌پی را بتوان در دسته یک علم طبقه‌بندی کرد، نحوه برخورد متخصصان مختلف با یک مسئله می‌تواند به کلی با یکدیگر متفاوت باشد! من عمداً تجربه‌های قبلی موفقیت خود را هنگام ملاقات با مراجعان جدید کنار گذاشتم، چرا که اگر آن تجربیات در ذهنم باشد احتمالاً نمی‌توانم روش مناسب درمان فرد جدید را بیابم.

من شرایطی را تجربه کرده‌ام که طی آن مراجعه‌کننده فقط با مراجعه به مطب من به معنای واقعی کلمه خود را درمان کرده است!

خوب چه روش علمی قابل تکراری در آن موارد وجود داشت؟

چه چیزی ما را به پاسخ این پرسش که واقعاً بین درمانگر و مراجعه‌کننده در هر شرایطی از روند یادگیری و درمان چه اتفاقی رخ می‌دهد، می‌رساند؟

اگر مراجعه‌کننده را یک بذر یا حتی مثلاً تخمکی برای باروری بدانید، محیط حضور شما به عنوان مثال مطب یا اتاق آموزش، دقیقاً مانند رحم عمل می‌کند، بنابراین مراجعه‌کنندگان شروع به بهبود خود کرده یا حداقل به روند تحول خود کمک می‌کنند.

میزان موفقیت طرحی که اشاره شد را ما نمی‌توانیم اندازه گیری کنیم و از نظر علمی نیز قابل اثبات نیست. من فقط می‌توانم ادعا کنم که وقتی ذهن خودم، ذهن مراجعه‌کننده و اتاق یا مطب من کامل و بدون هیچ نقصی آماده شده باشد، تغییر مراجعه‌کننده بسیار آسان‌تر است!

تری این مقدمه را ضبط و به متن تبدیل کرد.

امروز من با تری الستون، مدیر عامل ان‌ال‌پی ورلد صحبت می‌کنم. تری، برای آن دسته از افرادی که نمی‌دانند ان‌ال‌پی چیست، این دانش را توضیح می‌دهی؟

خوب، ان‌ال‌پی در واقع چگونگی مدیریت دنیای درونی‌تان است، بنابراین چیزی نیست که شما از قبل درباره‌ی آن آگاهی نداشته باشید. لیکن اکثر مردم از نحوه کار دنیای درونی خودشان آگاهی ندارند. حالا پرسش این است که افراد دیگر داخل سر و ذهن شما چه می‌کنند؟ صداهای داخل سر شما چه کاری انجام می‌دهند؟ چگونه با خود درونتان صحبت می‌کنید؟ با این اوصاف اکثر مردم به طور مستقیم نمی‌دانند که این دنیای درونی چقدر مهم است و ان‌ال‌پی چه کارهایی برای آن انجام داده است، ان‌ال‌پی در واقع می‌گوید سلام، شما صداهایی در سر دارید یا شما تصاویری در ذهن خود دارید.

 شما در بدن خود احساساتی دارید که همه به طریقی رمزگذاری شده‌اند، این رمزگذاری به خاطراتی که از آن اتفاق دارید و وقایعی که در زندگی خود داشته‌اید، بستگی دارد. خبر خوب این است که اگرچه این به قول معروف سیم‌کشی درونی شما است، اما شما نمی‌توانید به نوعی از نظر فیزیولوژیکی فکر کنید که از آن قالب خارج شوید، چرا که کاملاً در وجود شما نهادینه شده است. با ان‌ال‌پی می‌توان تا هسته اصلی این سیم‌کشی درونی پیش رفت و شما را آزاد کرد. استاندارد کردن الگوی رفتاری این امکان را برای شما فراهم می‌کند که گزینه‌های بیشتری داشته باشید و این همان چیزی است که در یک تصویر بزرگ به آن توجه می‌شود.

من می‌دانم که شما با مردم بر اساس قانون جذب کار می‌کنید، این درست است؟

بله زیرا ان‌ال‌پی می‌تواند به طرق مختلف مورد استفاده قرار گیرد، ما می‌خواستیم به مردم نشان دهیم که چگونه بیشتر کارهایی که در زندگی انجام می‌دهند، قابلیت جذب کردن دارد؛ بنابراین تقریباً جذب چیزهایی که می‌خواهید و دفع چیزهایی که نمی‌خواهید، بسیار ناخودآگاه است؛ زیرا شما وقت کافی برای تنظیم اینکه همه چیزهایی را که می‌خواهید جذب کنید و همه چیزهایی را که می‌خواهید دفع کنید، ندارید؛ بنابراین معمولاً این اتفاق به واسطه تجربیات شما در زندگی رخ می‌دهد. به عنوان مثال شما در مورد چیزهایی که خوب هستند، احساس خوبی دارید و به جذب آن‌ها ادامه می‌دهید و در مقابل چیزهایی که دوست ندارید را دفع می‌کنید. با این حال ماجرایی که کار را پیچیده می‌کند این است که اگر در زندگی خود تجربه‌های ذهنی منفی مانند داشتن یک پدر بد یا چیزی شبیه به آن داشتید طبیعتاً شروع به دفع همه چیزهایی می‌کنید که شما را به یاد این افراد که از آن‌ها خاطره بدی دارید، می‌اندازد، خوب این دقیقاً نقطه مشکل‌ساز است.

بنابراین آنچه که ما انجام داده‌ایم این است که دوره‌ای را به نام اجرای قوانین جذب طراحی کرده‌ایم، این دوره مردم را قادر می‌سازد تا به صورت واقعی وارد درون خودشان شوند. این دوره با برنامه تمرینی ان‌ال‌پی که در آن ما خودمان همراه افراد هستیم، قابل مقایسه است. ما در برنامه جذب با تمام ابزارها آموزش می‌دهیم و شما سپس باید خودت پیش بروی و با توجه به قوانین جذب کار را به انجام برسانی. ما طی دو روز به مردم نشان خواهیم داد که چگونه این کار را برای خود انجام دهند، چگونه وارد این الگوها شوند و چگونه شروع به رها کردن خود از شر خاطرات قدیمی که به دام آن‌ها افتاده‌اند، بکنند. به عنوان مثال همین عادت‌های بد شما؛ همه این عادت‌ها از خاطرات، نحوه فکر کردن و مواردی از این دست ناشی می‌شود.

قوانین جذب سپس این امکان را برای شما فراهم می‌کند که شروع به جذب چیزهایی کنید که می‌خواهید آگاهانه در زندگی شما ظهور و بروز داشته باشند، این در مقابل آن دسته از چیزهایی است که همیشه ناخودآگاه جذب خود می‌کردید. وقتی در مورد هم‌زمانی رخدادهایی به ظاهر مرتبط اما در واقع کاملاً بی‌ربط صحبت می‌کنیم، منظورمان این است که در واقع مردم علاقه دارند مسئولیت چیزهایی را که دوست دارند وارد زندگی آن‌ها شود را شخصاً به عهده بگیرند، مثلاً آن‌ها می‌گویند “بله خوب، من این مرد را جذب خودم کردم ” یا “من این مقدار پول را به دست آوردم ” این یعنی همان هم‌زمانی که اشاره کردم، اما واقعاً هم‌زمانی همه چیزی است که شما در زندگی جذب کردید؟ 

این مسئله به نوعی همان ماجرای خوب، بد و زشت است و همه‌ی این‌ها با یکدیگر هم‌زمانی دارند؛ بنابراین وقتی می‌خواهید چیزی مانند قوانین جذب را در وجود خود بررسی کنید، اول از همه باید مسئولیت آنچه را که جذب می‌کنید و جذب آن می‌شوید، بر عهده بگیرید؛ مثلاً اگر به باغبانی فکر می‌کنید باید بدانید در صورت انجام یک پروژه باغبانی اولین کاری که می‌خواهید و باید انجام دهید این است که به زمین نگاه کنید. 

واقعیت چیست؟ هیچ دلیلی ندارد که بخواهیم چیزهای مثبتی که وجود دارند را در مقابل سنگ‌ها و علف‌های هرز روی زمین قرار دهیم. ما چیزی تحت عنوان تفکر مثبت نداریم، اساساً من خیلی به مثبت اندیشی اعتقاد ندارم اما از ابتدا به واقعیت اندیشی معتقد بوده و هستم. هنگامی که بدانید علف‌های هرز کجا روییده‌اند، در آن زمان می‌دانید سنگ‌هایی که نمی‌خواهید در باغ‌تان باشند هم کجا هستند، می‌توانید به نحوه بیرون آوردن آن‌ها نگاهی بیندازید. اینجا جایی است که ای‌اف‌تی یا همان تکنیک‌های آزادی عاطفی یا ان‌ال‌پی یا حتی هیپنوتیزم و هر آنچه می‌خواهید برای کندن این علف‌های هرز استفاده کنید، وارد کار می‌شود. 

در واقع مهم نیست که از چه ابزاری استفاده می‌کنید، بلکه مهم این است که سرانجام با استفاده از یکی از این ابزارها به باغ می‌روید، بیل می‌زنید و علف‌های هرز را می‌کنید، همان کاری که به طور معمول مردم نمی‌خواهند انجام دهند. در ادامه وارد الگوها می‌شوید، گاهی خاطرات را برای خودتان زنده می‌کنید، به رابطه عاشقانه خود با خانواده، والدین و خواهران‌تان نگاه می‌کنید. بهتر است تا آنجا که می‌توانید علف‌های هرز و سنگ‌ها را از خاک بیرون بیاورید، بعد از این کار شما یک خاک حاصلخیز دارید که آماده است تا افکار مثبت‌تان را در آن بکارید؛ بنابراین بذر قوانین جذب می‌تواند افکار، خواسته‌ها، رؤیاهای شما باشد که در این باغ کاشته می‌شود. سپس یک قدم مهم دیگر این است که از این باغ مراقبت کنید. شما نمی‌توانید فقط بگویید که من همه کارها را انجام داده‌ام، افکار مثبت را که همان بذرها هستند کاشتم و حالا فقط منتظر به بار نشستن آن می‌نشینم.

به نظر این چالش برانگیزترین قسمت کار است، این‌طور نیست؟

درست است، خوب، همه چیز به آگاهی ما برمی‌گردد، در حالی که آگاهی خود را به عنوان یک انسان افزایش می‌دهیم، باید توجه بیشتری به آنچه در ذهن و در عین حال در بدن ما می‌گذرد داشته باشیم و سپس بتوانیم روی آن متمرکز شویم. می‌دانید، این کار مثل آبیاری باغ است، حال پرسش اینجاست اگر فکر بدی به ذهن شما خطور کرده باشد، با آن افکار چه کار خواهید کرد؟ شما همواره با افکار نامناسبی درگیر هستید، با این افکار چه می‌کنید؟ اکنون این واقعیت حیوانی ما است که نمایان می‌شود چرا که ما بدن حیوانی داریم و حیوانات هم دارای عملکردهای بسیار اساسی هستند.

آیا این مسئله به صورت خودکار اتفاق می‌افتد؟

بله کاملاً خودکار یا ناخودآگاه است؛ بنابراین ما بیشتر به جنبه انسانی انسان تبدیل می‌شویم و قادر به کنترل جنبه حیوانی خود هستیم و می‌گوییم … سلام این همان چیزی است که غرایز من می‌گویند اما من واقعاً چه می‌خواهم؟ اگر موجودی بودم که فقط می‌توانست انتخاب کند که کجا برود، چه کاری انجام دهد، با چه کسی باشد، زندگی من چه می‌شد، حتی چه فکرهایی امروز در ذهنم بود. حالا که این‌طور نیست در این لحظه چه خواهم داشت؟ بنابراین شما این‌گونه خودتان را بیشتر درگیر در آگاهی از خود می‌کنید.

می‌توانید مثالی را برای من بزنید که برای جذب فراوانی یا جذب رابطه جدید روی آن کار کرده‌اید؟

خوب بله همین اواخر، البته آنچه من انجام دادم در مرحله پیشرفته این فرآیند بود، با این حال من مدتی است که همدمی ندارم که خوب مشکلی هم نیست اما همین چندی پیش فکر کردم که اگر زندگی من مثل یک ناهار خوش رنگ و لعاب باشد، دقیقاً چه مواد اولیه‌ای در آن وجود دارد؟ بعد از این ناهار خوش رنگ و لعاب، شام چه خواهد بود؟ و بعد از این بود که فکر کردم در حال حاضر در زندگی من داشتن شریک زندگی احتمالاً ایده خوبی است؛ بنابراین آنچه که من انجام دادم مشخص کردن مسیری برای به دست آوردن یک شریک زندگی بود. من یک‌سری فرآیند‌ها را نه تنها در حوزه ان‌ال‌پی بلکه پیرامون این موضوع اصلاح کردم. من شخصاً به انعطاف‌پذیری استفاده از هرچه که در دسترس‌مان است اعتقاد دارم به همین خاطر کاری انجام دادم که کاملاً عجیب و منحصر به فرد بود، البته انجام آن را به همه توصیه نمی‌کنم، اما خودم تلاشم را در این ارتباط انجام دادم. این اقدام مانند یک یادداشت آهنگین بود اما می‌دانستم که درون آن چیست.

می‌توانید بگویید که منظور شما از “یادداشت آهنگین ” چیست؟

منظور من در واقع چیزی مانند یک نت موسیقی است، این چیزی بود که در ذهن من وجود داشت و همه چیز هم در ذهن ما می‌تواند عالی و بی‌نقص باشد؛ بنابراین من یادداشتی را که در داخل آن پیام‌هایی مربوط به شریک زندگی‌ام بود، تهیه کردم. در گذشته که جوان بودیم معمولاً تعداد زیادی از ویژگی‌ها را در لیست‌‌مان جای می‌دادیم؛ مثلاً در دوران جوانی گزینه مورد علاقه‌ی من حتماً باید موهای مشکی و چشم‌هایی آبی می‌داشت، از اندام فوق‌العاده‌ای برخوردار بود یا حتماً صاحب نوع خاصی از خودرو می‌بود. من خودم دیگر مثل گذشته آن‌قدر کار نمی‌کنم، فقط می‌دانم که از زندگی چه می‌خواهم، این خواست را در درون خودم یافتم. با توجه به این واقعیت‌ها یادداشتی را تهیه کردم. من محدودیت زیادی برای شریک زندگی‌ام قائل نیستم، بنابراین حدود یک ماه پیش بود که این یادداشت را تدارک دیدم و درست همین حدود دو هفته پیش یک شریک زندگی برای خودم پیدا کردم، ما اکنون با هم هستیم و او تا حدود یک ساعت پیش هم اینجا بود و به تازگی اینجا را ترک کرد.

خوب، آیا او در مورد یادداشت چیزی می‌داند؟

او بخشی از این نت است و ما در حال حاضر با هم یک ملودی عالی هستیم. ولی زندگی این‌گونه خوب نیست، زیرا من به این گونه داشتن و به دست آوردن اعتقاد ندارم.

بعدش چه همچنان خوشحالی ادامه‌دار بود؟

خوب درست است. زندگی دقیقه به دقیقه و ثانیه به ثانیه پیش می‌رود و شما باید بازی را ادامه دهید، در واقع باید مانند یک ورزشکار همیشه آمادگی خودتان را حفظ کنید، نمی‌توانید تمرین را متوقف کنید و بعد انتظار پیروزی در مسابقات را داشته باشید.

با این تعریف مردم چگونه می‌توانند روند حرکتی خود را حفظ کنند؟

من می‌گویم که در بیشتر موارد این ادامه روند حرکتی ناشی از یک تعهد است، ما می‌توانیم از همه این ابزارهای زیادی که در اختیار ما قرار گرفته است در زندگی بهره ببریم، اما قبل از اینکه یکی از این ابزار‌ها برای استفاده به ذهن ما خطور کند باید نسبت به انجام آن تعهد داشته باشیم؛ مثلاً ترک سیگار یا کنار گذاشتن خوراکی خاصی از رژیم غذایی را در نظر بگیرید، شما قبل از هر چیز باید نسبت به انجام این دو کار تعهد سفت و سخت داشته باشید و بگویید که من دیگر سیگار نمی‌کشم یا دیگر این خوراکی را نمی‌خورم. شاید من حتی ندانم چطور این کار را انجام دهم یا حتی احساس کنم که به اندازه کافی برای انجام آن قوی نیستم اما این تعهد من است و برایش تلاش می‌کنم، مثل اینکه کلاهم بالای دیوار باشد و من شاد ابتدا ندانم که چگونه باید آن را پایین بیاورم اما مطمئنم که به آن نیاز دارم و باید هر طور شده فکری برای پایین آوردنش بکنم. در چنین موقعی تلاش می‌کنید تا شخصی را برای کمک بیابید، در واقع تکنیک کمک را پیدا می‌کنید، راهی را پیدا می‌کنید که شما را به بالای دیواری که کلاهتان روی آن افتاده است، برساند. من فکر می‌کنم در این شرایط اولین چیز این است که شما واقعاً متعهد شده و کاملاً برای پایین آوردن کلاه جدی باشید.

به طور کلی اگر فکر می‌کنید اکنون زمانش نیست، متعهد به شروع کاری نشوید. من خودم در گذشته این‌طور بودم که وقتی حس می‌کردم اکنون زمان مناسب کاری نیست یا قدرت کافی برای انجام آن را ندارم، آن را جزو الویت‌هایم قرار نمی‌دادم. البته در نهایت در پس ذهنم می‌دانستم که دیر یا زود باید این کار را انجام دهم و متعهد به انجام آن هستم اما می‌گفتم که فعلاً زمان مناسبی نیست که درگیر این کار شوم. بعد وقتی که زمانش می‌رسید دکمه را فشار می‌دادم و با خودم می‌گفتم که حالا وقتش رسیده اکنون باید 100 درصد متعهد به انجام این کار شوم.

بنابراین بحث تا حدودی مربوط به اعتماد به هوش و غریزه و همچنین تعهد است؟

من فکر می‌کنم که این نیز بخشی از فرآیند تکامل ماژول است چرا که معتقدم از این ویژگی چشم سوم که همه ما به دست آورده‌ایم، باید کمی بیشتر استفاده کنیم. بسیاری از متخصصان در آنجا هستند که به شما راهکار‌هایی ارائه داده و می‌گویند از این دوره و آن دوره استفاده کنید، این نوشیدنی را بنوشید، این کار برای شما خوب و این برای شما بد است، حالا در این میان اگر شما هوش غریزی خود را آن‌طور که در موردش صحبت می‌کنید، توسعه نداده باشید، قادر به تشخیص خوب و بد نیستید، پس هوش غریزی همان چیزی است که شما باید توسعه دهید و من فکر می‌کنم به همین دلیل است که می‌گویم بحث ارسال یادداشت ممکن است در این مرحله برای بعضی‌ها زود باشد، به بیانی بهتر تا زمانی که شما واقعاً به خودتان اعتماد نکنید و عمیقاً مطمئن نشوید که در دنیای درونی‌تان سوار بر دوچرخه شخصی خودتان شده‌اید، انجام این کار زود است.

با این اوصاف چیزی مانده که بخواهید با شنوندگان در میان بگذارید؟ مثلاً راهنمایی یا توصیه دیگری فقط برای کمک به آن‌ها در آغاز کار و اینکه بتوانند زندگی مورد قبول خودشان را پایه‌گذاری کنند؟

خوب، شاید کمی خنده‌دار به نظر برسد اما به باور من اولین مرحله از آغاز هر کاری در واقع تکمیل آن است! از این جهت گفتم خنده‌دار چرا که اکثر مردم احتمالاً بگویند مگر اولین مرحله، آغاز کردن یک کار نیست؟! من می‌گویم نه اول از همه شما باید با تکمیل چیزهایی در زندگی خود شروع کنید که بلاتکلیف و انجام نشده مانده‌اند، این چیزها حتی می‌توانند مواردی خیلی جزئی مثل پرداخت قبض‌ها، یا گفتگو با کسی که مدت‌ها می‌خواستید با وی صحبت کنید باشد. به عنوان مثال وقتی کلی ظرف برای شستن روی هم انباشته شده است، چگونه می‌توان یک آشپزخانه عالی و تمیز داشت یا مثلاً وقتی علف‌های هرز بسیاری در باغ روییده چگونه می‌خواهید بذر جدیدی بکارید؟

مرحله اول، همیشه تکمیل کارهای حتی به ظاهر ساده‌ای است که درست هم مقابل چشم شما قرار دارد، کارهایی که برای تکمیل آن‌ها نیازی به یک متخصص ندارید تا به شما بگوید چه کاری باید انجام دهید، شما می‌دانید چه کاری باید انجام دهید و حتی می‌دانید که چرا تعلل می‌کنید، پس باید چرخه را هر چه سریع‌تر کامل کنید. شما حالا فضای مشخصی پیدا کرده و فضای واضح‌تری هم برای گفتن اینکه واقعاً چه چیزی می‌خواهید، در اختیار دارید. این همان فضایی است که من قصد دارم برای شما ایجاد کنم، پس از آن دیگر نوبت خود شما است و این شما هستید که باید کار را دنبال کنید، باید قوی باشید تا کار را دنبال کنید و به خودتان اعتماد کنید که مسیر را درست بروید، نباید به توضیحات کسی که مسیر را اشتباه رفته و 100 درصد هم به آن متعهد نبوده گوش دهید. داستان ورود اسپرم به رحم و چسبیدن آن به تخمک را در نظر بگیرید، چه اتفاقی برای آن می‌افتد؟ این اسپرم می‌میرد اما باز به انجام کار خود متعهد است. زمانی که به چیزی متعهد می‌شوید باید بی‌نهایت قوی باشید، حتی اگر احتمال دهید که خطری شما را تهدید می‌کند، شاید من بدانم که ممکن است در این مسیر جانم را هم از دست بدهم اما به قدری مطمئنم که آن را انجام می‌دهم.

تری الستون

 

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

1 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید